در دل و جان خانه کردی عاقبت هر دو را دیوانه کردی عاقبت آمدی کآتش در این عالم زنی وانگشتی تا نکردی عاقبت ای ز عشقت عالمی ویران شده قصد این ویرانه کردی عاقبت من تو را مشغول می کردم دلا یاد آن افسانه کردی عاقبت عشق را بی خویش بردی در حرم عقل را بیگانه کردی عاقبت یا رسول الله ستون صبر را استن حنانه کردی عاقبت شمع عالم بود...
- رنج زیستن آنقدر وجودی و عمیق است که درمان ندارد و التیام دارد. - انسان خواستن مدام است، ماشین دایم تولید میل است و وقتی می رسی خسته می شوی و ملال است و وقتی نمی رسی این فاصله رنج تولید می کند. و دوباره اراده جدید برای میل دیگر ... - میل کم و ملال کم، کنترل این رنج است. - فاصله بین (امیدهای ذهنی و چیزهایی که می...
دو هفته از قهر و سکوت می گذرد. حرفی ندارم که بگویم. توان بیهودگی را نداشتم. اینطور متمرکز ترم. خسته شده ام. تنها بند هم اگر خدا بخواهد دارد خوب پیش می رود.