روزنگاری های آسمان

این وبلاگ رو برای دل خودم می نویسم و اینکه شاید در آینده اگر عمری باقی بود، برگردم گاهی گذشته ها و حس و حال این روزها رو دوباره مرور کنم...

روزنگاری های آسمان

این وبلاگ رو برای دل خودم می نویسم و اینکه شاید در آینده اگر عمری باقی بود، برگردم گاهی گذشته ها و حس و حال این روزها رو دوباره مرور کنم...

ملت عشق

کتاب ملت عشق از الیف شاکاف  و ترجمه ارسلان فصیحی هدیه دوستی به برادر جان که هوس کردم بخوانمش.پر فروشترین کتاب در ترکیه و رمانی که در سال 2010 منتشر شد. کتاب دو داستان را به موازات هم جلو می برد. داستان عشق شمس  تبریزی  و مولانا و خانواده مدرنی در آمریکا از زبان مادر خانواده (اللا)، خانه ای که عشق در آن نیست. 

 بعد از خواندن هر کتابی آرامشی هست حتی اگر پایدار نباشد. روایت کتاب ساده و شیرین است. نمی دانم از علاقه ما به شمس و مولانا است یا چیز دیگری که دوست داریم در موردشان بیشتر بدانیم و بخوانیم. هر بخش کتاب از زبان یکی از شخصیت های داستان است. داستان ازدواج کیمیا با شمس، بخش هایی که از زبان شمس روایت شدند و بخشی که از زبان اللا است از جذاب ترین بخش های کتاب برایم بود. روانشناسی شخصیت های داستان جالب است. آدم فکر می کند مولانا و شمس و آشنایی شان و مرگ شمس و... همه خیال است. ولی اشعار مولانا نشان می دهد همچین زندگی در گذشته بوده و خیال پردازی نیست. خیلی پاراگراف های چشم گیر و منحصر به فرد کتاب ندارد که به عنوان معرفی جدا کنم ولی چند سطری از کتاب: 

- همه چیز را با هم تقسیم می کردیم، ترانه ها، گیتارها، کتاب ها را، پول تو جیبی ها را، صفحه ها را، مواد را، غذا را، رختخواب را و... فقط یک چیز که نمی توانستیم تقسیم کنیم، غم، هر کسی غم خودش را داشت. 

- عزیز در یکی از ایمیل هایش نوشته بود: اتفاق های غیر منتظره فقط وقتی می افتند که برای روبرو شدن با آنها آماده باشیم. 

- خلاء : پدیده هایی که نبودنشان بر ما اثر می گذارد، نه بودنشان. 

- اراده زنی را دارد که می داند چه می کند. 

- حتی اگر نقطه ها مدام عوض شوند. کل همان است... کل هیچ گاه دچار خلل نمی شود. همه چیز سر جایش می ماند، در مرکزش ... . به جای هر شمس تبریزی که می رود در عصری دیگر، در مکانی دیگر، با اسمی دیگر، شمسی دیگر می آید. 






نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.